زینب گیوی | در جست و جوی حس گمشده | گفت و گو

ساخت وبلاگ

زینب گیوی | در جست و جوی حس گمشده | گفت و گو

زینب گیوی بازیگر تئاتر است و تا به حال در چندین فیلم کوتاه نقش آفرینی داشته. با این بازیگر خوش آتیه و البته حرفه ای گفت و گویی خواندنی داشتیم که مطالعه اش برای تمام علاقه مندان به تئاتر و رشته بازیگری خالی از لطف نیست.

شکست بزرگ

از زینب گیوی درباره چگونگی علاقه مندی اش به بازیگری و رشته تئاتر پرسیدیم که او گفت: من با خاطره ی خوبی بازیگری را شروع نکردم.من دوران دبستان خود را در خارج از ایران تحصیل کرده ام و در آن سالها در مدرسه قرار بود که نمایشی برگزار شود و برای آن بازیگر انتخاب می کردند. که من پذیرفته نشدم حالا یا به دلیل خارجی بودنم یا به دلیل لهجه ای که داشتم و یا خوب نبودنم؛ رد شدن در آن آزمون برای من شکست بسیار بزرگی بود و وقتی آمدیم ایران بلافاصله وارد گروه تئاتر شدم و در دبیرستان به صورت خیلی جدی در این رشته فعالیت کردم.  کلاس های آموزشی شرکت می کردم و در جشنواره دانش آموزی هر سال مقام می آوردم تا آن که در کنکور رشته مهندسی آب در دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شدم و دیگر تئاتر را گذاشتم کنار. بعد از چند سال همیشه احساس می کردم گویی یک حس گمشده ای در من هست، خیلی سعی کردم که دوباره سراغ تئاتر نروم و کلاس های مختلفی مانند موسیقی، طراحی و عکاسی را امتحان کردم اما باز هم آن آرام و قرار را نداشتم و به دنبال حس گمشده خود بودم. علت آنکه می خواستم آن سالها به دنبال تئاتر نروم بیشتر زاویه ای بود که خانواده ها با رشته تئاتر داشتند، کلا کسی دید خوبی نسبت به این رشته نداشت؛ تا آن که در سال ۹۰ نتوانستم تحمل کنم و دوباره رفتم سراغ رشته تئاتر. لیلا پرویزی را پیدا کردم و در کلاس های ایشان شرکت کردم. تو این چند ساله کارهای زیادی با خانم پروزی، سعید محسنی، حمید پورآذری و مژگان خالقی انجام دادم. در این میان با مژگان خالقی ,هومن نادری، ایمان صالح و… فیلم کوتاه نیز کار کرده ام. با این وجود احساس کردم که به تحصیلات آکادمیک در این زمینه نیز نیاز دارم و ۴ سال در دانشگاه رشته بازیگری و کارگردانی خواندم و در حال حاضر ارشد کارگردانی تئاتر در تهران می خوانم.

ریشه

از گیوی درباره دغدغه اش در هنر پرسیدیم که او گفت: چیزی که من یاد گرفتم این است که هر کاری انجام می دهم چرایی آن کار و دلیل و ریشه ی آن را در خودم بررسی کنم. مدتها در خودم به دنبال علت علاقه ی شخصی ام به بازیگری بودم که با کمک علم روانشناسی تا حدودی به آن پی بردم. اما سوال بزرگ تر و دغدغه ی الان من این است که آیا تئاتر در جامعه ی من با توجه به مشکلات عدیده ای که وجود دارد باز هم کارکردی دارد؟ چرا مخاطبین تئاترهای جدی کم هستند؟ چرا انگیزه ای برای تماشای تئاتر در میان مردم نیست؟ البته منظورم از تئاتر ,تاتریست که اندیشمندان و فلاسفه ی یونان باستان برای انتقال دیدگاه خودشون به مردم عادی از اون استفاده می کردند. منظورم تئاتری است که آگاهی و فرهنگ یک جامعه را ارتقاء می دهد. در کل دنیا تئاتر جدی ترین ابزار برای فرهنگ سازی است و حتی تصویب قانون یا اصلاح آن در یک کشور به واسطه تئاتر اتفاق می افتد اشاره دارم به تئاتر قانون گذار آگوستو بوآل. بنابراین دولتها نگاه بسیار جدی به این هنر دارند و مثل یک کالای لوکس و دم دستی به آن نگاه نمی کنند. متاسفانه حمایتی که از طرف دولت ما نسبت به تئاتر می شود بسیار ناچیز است که این دلیل بر کم اهمیت شمردن هنر تئاتر در کشورمان می شود. هنوز در کشور ما هنرمند و کسی که در حرفه ی تئاتر مشغول فعالیت است شاغل محسوب نمی شود .توی پرانتز خاطره ای تعریف کنم (برای انجام فرآیندی نیاز به گرفتن دسته چک داشتم که بعد از مراجعه به بانک کارمند از من مجوز کسب خواست و هنگامی که گفتم تئاتر کار می کنم او خندید و گفت که تئاتر شغل محسوب نمی شود). اما با همه این شرایط باز هم به خود می گویم شرایط همین است آیا باز هم می خواهم تئاتر کار کنم ؟ و جوابم قطعا بله است. که البته صبر عیوب میخواهد و کفش های آهنی . چون فکر می کنم وقتی که خواستم بمیرم حداقل پیش وجدان خود خیالم راحت است که من تلاشم و کردم و خواستم قدم کوچکی برای فرهنگ جامعه ام بردارم.

تئاتر نجات دهنده است

از او خواستیم تا بیشتر در مورد اهمیت تئاتر برایمان صحبت کند: در این چند سال من با چشمان خود دیدم که تا چه اندازه هنر نمایش می تواند نجات دهنده باشد. افراد زیادی متاسفانه از خانواده های بزهکار به گروه های نمایشی مراجعه می کردند که در حال حاضر به عنوان یک فرهیخته در جامعه شناخته می شوند. به عنوان یک انسان کتاب خوان دارای دیدگاه و نظر. این به غیر از نجات دهندگی چی می تواند باشد اگر آن فرد در همان محیط رشد می کرد قطعا یک بزهکار یا قاتل می شد. نباید از تاثیرات فرهنگی و مثبت تئاتر غافل شد. پیشنهاد من این است که در تمام مدارس تئاتر عنصر جدا ناپذیر باشد. در همه فرهنگسراها مخصوصا در محله های کم بزاعت و بزهکار گروههای تاتری وجود داشته باشند. چون تاتر یاد می دهد کتاب خواندن را، فکر کردن را و کسانی که اهل اینها بشوند به سختی دچار گمراهی می شوند. و در آخر من تشکر می کنم از همه مردم کشورم چرا که واقعا مردمی نجیب، صبور و علاقه مند به دانستن داریم.همچنین تشکر می کنم از تمام همکاران تاتری ام که دغدغه ی فرهنگ و هنر این مرز و بوم از دغدغه ی نان شان با اهمیت تر است و دست تک تک شان را می بوسم.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی

نوشته زینب گیوی | در جست و جوی حس گمشده | گفت و گو اولین بار در روزنامه اینترنتی برداشت بلند. پدیدار شد.

موزیک...
ما را در سایت موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان musico بازدید : 201 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1400 ساعت: 21:26

خبرنامه