سروده ای از رازق فانی : گاه زیباست زندگانی

ساخت وبلاگ

گاه زیباست زندگانی

منم آن کودک 10 ساله خندان

چست و چابک توی شهرستان کرمان

توی صحرا میسرودم شعر باران

میدویدم همچو آهو

میپریدم از سر جو

اینک ما من جوانم

عاشق فصل خزانم

خسته از دست زمانم

نا امید و ناتوانم

کاش اکنون بودم آنجا

مینشستم رو به صحرا

میسرودم شعر دل را

باز غم با هر بهانه

با گوهر های فراوان

میکند بر دیده خانه

یادم آرد روز باران

گردش یک روز دیرین

سرد و غمگین

توی جمع پاک یاران

من جوانی ساده بودم

شاد و خرم فارغ از غم

شعر باران میسرودم

در خیالی عاشقانه

دور میگشتم ز خانه

میشنیدم از پرنده

از لب باد وزنده

داستان بی وفایی

راز عشق و بی پناهی

برق چشم بی پناهان

پاره میکرد قلب هارا

تیغ خشم بی وفایان

تازه میکرد زخم هارا

اشک در چشمانم از غم

چرخها میزد چو دریا

ذره ذره درد و ماتم

پخش میگشتند هرجا

قطره های اشک یاران

رفته رفته گشت دریا

توی این دریای جوشان

خاطراتی دور پیدا

آه غمگینند دلها

میشنیدم از دل تنگم زمانی

نا امیدی نا توانی

راز مرگش در جوانی

پیش چشم زندگانی

با تمام درد و ماتم

گاه زیباست

گاه زیباست

گاه زیباست زندگانی

رازق فانی

موزیک...
ما را در سایت موزیک دنبال می کنید

برچسب : سروده,زیباست,زندگانی, نویسنده : موزیک دان musico بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 14:35

خبرنامه