ناشناس شماره ۱۲ | استخوان های دوست نداشتنی

ساخت وبلاگ

ناشناس شماره ۱۲ | استخوان های دوست نداشتنی

ناشناس شماره ۱۲ عنوان نمایشی از رهام بحیرایی است که تا ۱۰ بهمن ماه ساعت ۱۸ در تالار هنر به روی صحنه می رود. گراسیا مورالس اسپانیایی نویسنده این نمایش‌نامه جزئیات پیچیده ای از روان انسان، تولد و مرگ را در متن گنجانده است که بحیرایی با مداقه بسیار آنها را برای جامعه ایرانی بازخوانی کرده است؛ البته عنوان اصلی نمایشنامه «اعدامیِ ناشناسِ شماره ۱۲» است. در مواجهه اول، این نمایش من را به یاد سینمایی «استخوان های دوست داشتنی» پیتر جکسون انداخت اما در ادامه جزئیات کلیدی نمایشنامه از مقایسه فاصله گرفت و مفاهیم تازه ای از جنگ و جنایات باقی مانده از آن نمایان کرد؛ که شاید در حوزه جغرافیایی همذات پنداری با آن دور باشد اما تجربه ای است تطبیق یافته که می تواند در هر مکان و در هر زمانی روی دهد.

ناشناختگی

بحیرایی توانمندی خود در بازی گرفتن از بازیگر را در نمایش «اژدهاک» که مونولوگی از بهرام بیضایی با بازی زیبای مهرزاد مشکل گشا نشان داد؛ اما مشخصا در این نمایش من بهترین بازی تا به امروز از مائده وحید را دیدم. نقشی که نیاز به حس فراوان دارد اما نه از جنس احساسی که می شناسیم. حسی که وحید در نقش پاتریسیا (زنِ اعدامی، در نمایشنامه) ایجاد می کند فراتر از حواس پنجگانه است که مطمئنا بحیرایی نقش بسزایی در آن داشته؛ از سوی دیگر الناز فرشاد، مصطفی شیرخانی و امیرمسعود میرمجریبان هر سه مکمل خوبی می شوند برای ایجاد این احساس. البته که مشخص است متن نمایشنامه با آنچه بحیرایی روی صحنه برده است اندکی فاصله دارد شاید که محدودیت های اجرایی باعث ایجاد آن شده باشد. اما مسئله ناشناختگی که در این نمایش مطرح می شود پلی است برای شناخت خود و دیگران. به رابطه ای که مرد مسن که در این نمایش یک افسر ارتشی قلمداد شده است، با استبان برقرار می کند دقت کنید. ناشناخته بودن هویت، از نظر شخصیتی و اخلاقی، افسر برای استبانی که مثلا خبرنگار است جذابیت کمیک ایجاد می کند. به دنبال این جذابیت است که بیننده هوشمند تئاتر مقیاس اخلاقی پیچیده ای در ذهن خود ترسیم می کند تا به رابطه او با پاتریسیا برسد. از سوی دیگر چگونگی برخورد الناز فرشاد در نقش پزشک قانونی با مرده این ناشناختگی را دامن می زند. در واقع این ناشناس بودن تا پایان نمایش ادامه دارد و به واسطه وجود این ناشناس است که ما هویت های دیگر اشخاص نمایشنامه برایمان هویدا می شود.

هنرمند

عنوان این یادداشت را «استخوان های دوست نداشتنی» گذاشتم چرا که هیچ کشف و شهودی نمی تواند ناشناس بودن دیگری را برایمان آشکار کند. اما مسئله ای که فکر می کنم باید آن را مطرح کنم این است که سخت است بدانیم هنرمندان این شهر به هنرشان عشق می ورزند اما نمی توانند به عنوان یک شغل رو آن حساب کنند. درواقع همه عوامل یک نمایش در کشورمان و مشخصا در اصفهان دید جانبی به حرفه اصلی خود دارند. کسی در تاکسی های اینترنتی کار می کند تا زمان نمایش که فرارسید روی صحنه می آید، دیگری در رستوران کار می کند و… . مسئله اینجا به وجود می آید که چگونه می توان با داشتن غم نان هنر خلق کرد. سوالی که اگر از هنرمندان برادوی بپرسیم شاید جواب محکمی برای آن داشته باشند اما هنرمند در ایران هم برای زندگی می جنگد و هم برای هنر. این گونه است که باید سالی یک بار منتظر کاری از رهام بحیرایی و امثال هم باشیم. مثلا در جایی از نمایش «ناشناس شماره ۱۲» می بینیم مرد مسن: افسر، پیپ می کشد و در عین بورژا منشی با استبان حرف می زند. چنین بُعدی در نمایشنامه های ایرانی جایی ندارد. چرا که درام ها در هر جامعه ای از دل همان جامعه بیرون آمده اند و نمی توانند مثلا اسپانیایی تخیل کنند. در مجموعه این نمایش نیاز به دیده شدن دارد؛ چرا که به نظر من نمایشی است که میان بیننده و عواملش گفت و گو ایجاد می کند و خوشبختانه بحیرایی از آن دسته از کارگردانان ایرانی است که می شود با او گفت و گو کرد.

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی

برای تهیه بلیط این نمایش به سایت تیوال مراجعه نمایید

نوشته ناشناس شماره ۱۲ | استخوان های دوست نداشتنی اولین بار در روزنامه اینترنتی برداشت بلند. پدیدار شد.

موزیک...
ما را در سایت موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان musico بازدید : 210 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1400 ساعت: 21:26

خبرنامه