جادوگرها / موش ها و آدمها / درباره فیلم تازه زمکیس

ساخت وبلاگ

جادوگرها فیلم رابرت زمکیس خالق آثاری چون : «متفقین» ، «دور افتاده» ، «فارست گامپ» و … است ، فیلم سازی که در خلق امید تبهر خاصی دارد . در تازه ترین ساخته او امید تبدیل به مفهومی نوستالژیک شده است که در دستان یک کودک سیاه پوشت قرار دارد و در ادامه سیاست گذاری های هالیوود برای خلق یک پرولتاریای جدید اجتماعی به نفع سرمایه داران است . این فیلم از نظر سبکی و تکنیکی وصله ناجوری است به سینمای زمکیس چرا که فیلم ساز در تدارک ساخت دوباره اثری به قامت «بازگشت به آینده» است غافل از آنکه فیلمی که ساخته اصلا شبیه خودش نیست .

جادوگر اعظم

آن هتوی در نقش جادوگر اعظم نمایش مضحکی دارد . بازی بیان و بدن او بیشتر شبیه نمایش های عروسکی است که برپایه داستان های مصور کودکان اجرا می شوند . در حالی که «رولد دال» نویسنده کتاب «جادوگرها» که نویسنده داستان های کودک است اصلا با لحن کودکانه شخصیت خبیث داستان را طرح نکرده است . این که جادوگر اعظم محلولی تهیه کرده که با آن انسان ها را تبدیل به موش می کند نماد ضد فاشیستی در عین فاشیست گرایی است . این دوگانگی در گفتار را می توان در ادبیات تفهیم کرد اما بیان سینمای آن نیاز به یک فیلمنامه به دور از نگاه ملی-مرزی دارد . خیالبافی باید در اندازه های یک قصه جادویی برای کودکان باشد. بزرگترین نقدی که به فیلم زمکیس وارد است را می توان در بیان ساده و معصومانه قصه ای عنوان کرد که باید هیجان و ترس(در این اثر فانتزی) آن از «جن گیر» ویلیام فردکین برای بیننده کودک بیشتر باشد . فیلمی که کودکان را نترساند طبیعتا مخاطب بزرگسال پی به پوشالی بودن آن می برد . البته که همچنان فیلم ساز ، ساختن را بلد است و می داند با شخصیت ها چگونه تعلیق سینمایی ایجاد کند و دکوپاژ را همچنان بکر می سازد اما آنچه از چنین فیلم سازی انتظار می رود روایتی است که بیننده بدون تیتراژ زمکیس را شناسایی کند . در «جادوگرها» زمکیس برای ایجاد هیجان دست به طراحی و جلوه های ویژه زده است که به خودی خود ناتوان مانده اند . زخم هایی که دور لب های آن هتوی ایجاد کرده بیش از آنکه مخاطب را از تماشای یک گریم متفاوت شگفت زده کند او را به یاد جوکر می اندازد . حتی هنگامی که صدایش را کلفت می کند و یا بیش از اندازه دهانش باز می شود ما به ازای بیرونی از حیواناتی که به آن اشاره می کند نمی سازد .

رنگ ها

فیلم ساختن برای کودکان لذت بخش است اما به شرطی که رنگ کودکانه به خود بگیرد . در فیلم زمکیس رنگ ها شارپ می شوند و بی آنکه شادی آفرین باشند مصنوعی اند . درواقع استفاده از جلوه های ویژه رایانه ای در «جادوگرها» تبدیل به یک ابژه شده است . با توسل به قدرت رایانه ای در این فیلم مرز بین بزرگسالی و کودکی در نوردیده شده . ژانر سردرگم اثر اگر چه از ناپختگی کودکانه سرچشمه می گیرد اما در فیلمنامه از عدم تطابق ساختار با داستان «رولد دال» شروع می شود . بازی با سایه ها بر روی دیوار اتاق هتل اقامتی حتی شخصیت اصلی داستان را هیجان زده نمی کند چه برسد به بیننده . همواره در مورد فیلم های فانتزی و یا هیجان انگیز اینگونه می گویم : فیلمی می تواند بر روی کودک تاثیر گذار باشد که ابتدا بزرگسالان را به وجد آورد . استفاده از رنگ بنفش به عنوان رنگ پایه نورپردازی این فیلم بزرگترین ضربه ای است که می توان به نگاه جادویی – فانتزی اثر داشت . نکته دوم رنگ جادویی است که جادوگر علیه انسان ها برای تبدیل کردنشان به موش می کند . آبی در نمایش خباثت و نفرین ابتر می ماند . البته فیلم ساز در تدارک اصلاح آن بر آمده و هنگامی که مادربزرگ با استفاده از راهکارهای قدیمی برای اولین بار سعی می کند جادو را خنثی کند از دل رنگ آبی بنفش و مشکی را بیرون می کشد و در انتها مشکی است که ثابت می ماند . در مورد رنگ ها بسیار می توان مثال های اینچنینی زد اما مورد بعدی که از این فیلم ساز انتظار نمی رفت خلق موقعیت هایی است که شدیدا تقلید به حساب می آیند . موقعیت هایی همتراز انیمیشن :«موش سر آشپز» که باعث آشناپنداری ناخواسته بیننده رو به رو خواهد شد . حتی اگر این لحظه ها را بیننده ندیده باشد ، برای او تازگی ندارند چرا که چنین دکوپاژهایی سوخته و بلا استفاده اند . فیلم زمکیس دنباله راهی است که هالیوود این روزها پیش گرفته . با قهرمان ساختن یک نژاد سیاه پوست در همه ژانر ها می خواهد نگاه فایشیستی در برابر فاشیسمت خلق کند که بسیار خطرناک برای سینما و هنر است .

نویسنده : علی رفیعی وردنجانی  

موزیک...
ما را در سایت موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان musico بازدید : 262 تاريخ : يکشنبه 9 خرداد 1400 ساعت: 4:51

خبرنامه