دانلود آلبوم شکوه – محمد اصفهانی (با کیفیت اورجینال 320 و همراه با متن آهنگ ها)

ساخت وبلاگ

دانلود آلبوم بسیار زیبا و شنیدنی شکوه با صدای محمد اصفهانی

دانلود با کیفیت اورجینال و از دو سرور مجزا

همراه با متن ترانه ها

shekveh1

MP3 / 320 KB

دانلود یکجا از سرور مدیا فایر

دانلود یکجا از سرور آرشیو

=====================

دانلود به صورت تک آهنگ از سرور آرشیو

01. قاب
02. دیدار
03. سراب
04. ابر
05. ماهی ها

====================

متن آهنگهای آلبوم شکوه – محمد اصفهانی

 
قاب

به شوق خلوتی دگر که رو به راه کرده ای
تمام هستی مرا شکنجه گاه کرده ای
محلمان به یُمن رفتن تو رو سپید شد
لباس اهل خانه را ولی سیاه کرده ای
چه روزها که از غمت به شکوِه لب گشوده ام
و نا اُمید گفته ام که اشتباه کرده ای
چه بارها که گفته ام به قاب عکس کهنه ات
دل مرا شکسته ای ببین گناه کرده ای
محلمان به یُمن رفتن تو رو سپید شد
لباس اهل خانه را ولی سیاه کرده ای
چه بارها که گفته ام به قاب عکس کهنه ات
دل مرا شکسته ای ببین گناه کرده ای
ولی تو باز بی صدا درون قاب عکس خود
فقط سکوت کرده ای..فقط نگاه کرده ای

 
دیدار

پرده برگیر که من یار توام
عاشقم، عاشق رخسار توام
پرده برگیر که من یار توام
عاشقم، عاشق رخسار توام
عشوه کن، ناز نما، لب بگشا
جان من، عاشق گفتار توام
عشوه کن، ناز نما، لب بگشا
جان من، عاشق گفتار توام
بر سر بستر من پا بگذار
من دل سوخته بیمار توام
من دل سوخته بیمار توام
با وصالت ز دلم عقده گشا
جلوه ای کن که گرفتار توام
گر کشی یا که نوازی ای دوست
عاشقم ، یار وفادار توام
عاشقی سر به گریبانم من
مستم و مُرده ی دیدار توام
هر که بینیم خریدار تو است
من خریدارِ خریدار توام
من خریدارِ خریدار توام

سراب

ماجرا این است کم کم کمیت بالا گرفت
جای ارزش های مارا ارزه ی کالا گرفت
احترام ای یا علی در ذهن بازوها شکست
دست مردی خسته شد پای ترازوها شکست
فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد
خطبه‌های آتشین متروک ماند و خاک خورد
با کدامین سحر از دل‌ها محبت غیب شد
ناجوانمردی هنر، مردانگی‌ها عیب شد
سرسرای سینه‌ها را رنگ خاموشی گرفت
صورت آیینه زنگار فراموشی گرفت
سالکان را پای پرتاول ز رفتن خسته شد
دست‌ پر اعجاز مردان طریقت بسته شد
تا هوای صاف را بال و پر کرکس گرفت
آسمان از سینه‌ها خورشید خود را پس گرفت
رنگ ولگرد سیاهی‌ها به جان‌ها خیمه زد
روح شب در جای جای آسمان‌ها خیمه زد
این زمان شلاق بر باور حکومت می‌کند
در بلاد شعله، خاکستر حکومت می‌کند
اعتبار دست‌ها و پینه‌ها در مرخصی
چهره ها لوح ریا، آیینه‌ها در مرخصی
ماجرا این است، آری ماجرا تکراری است
زخم ما کهنه است اما بی‌نهایت کاری است
از شما می‌پرسم آن شور اهورایی چه شد
بال معراج و خیال عرش‌پیمایی چه شد
جان تاریک من اینک مثل دریا روشن است
صبحگون از تابش خورشید مولا روشن است
تیغ یادش ریشه‌ی اندوه و غم را می‌زند
آفتاب هستی‌اش چشم عدم را می‌زند
چشم هستی آب‌ها را جز علی مولا ندید
جز علی مولا برای نسل دریاها ندید
کلبه‌ی شاد دلم ناگاه می‌گردد خراب
باز ضربت می‌خورد مولای دریا از سراب

 
ابر

بر این کبود غریبانه زیستم چون ابر
تمام هستی خود را گریستم چون ابر
ز بام مهر فرو ریختم ستاره به خاک
که من به سایه خورشید زیستم چون ابر
زمین سترون و در وی نشان رویش نیست
فراز ریگ روان چند ایستم چون ابر
زمین سترون و در وی نشان رویش نیست
فراز ریگ روان چند ایستم چون ابر
حریر باورم از شعله ی ندامت سوخت
که بر کویر عطشناک نیستم چون ابر
که بر کویر عطشناک نیستم چون ابر
نه سر به بالش رامش نه پای بر پایاب
عقاب آه بر آیینه چیستم چون ابر
مرا به بود و نبود جهان چه کار
که داد به باد فتنه همه هست و نیستم چون ابر
مگر بشویم از.این دل غبار هستی را
بر آستان تو عمری گریستم چون ابر
مگر بشویم از این دل غبار هستی را
بر آستان تو عمری گریستم چون ابر

ماهی ها

فکر اون گلای سُرخم که سرارو خم نکردم
میممیرم ولی نمیگم که گلوشونو بردیم
لاله ها کی گفته تنها هموناییین که رفتن
اونایی که پر شکستن مگه کمتر از شهیدن
مگه کمتر از شهیدن
هُدهُد صبا شدیمو هفت شهر عشقو گشتیم
ما نفس کم نیاوردیم ببینیم کیا بریدن
سینه آتیش خلیله اینجا عشقه که دلیله
ببینین دلای عاشق چه بهشتی آفریدن
ماهیای سرخ عاشق توی حوضی از اسیدن
دلشون یه دریا درده کی میدونه چی کشیدن
میدونی چه دردی داره بی صدا ترانه خوندن
میدونی چه سوزی داره تو آتیش نفس کشیدن

Advertisements
موزیک...
ما را در سایت موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : موزیک دان musico بازدید : 255 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 18:39

خبرنامه