مارسل پروست | در جست و جوی زمان از دست رفته در جست و جوی زمان از دست رفته از رمانهایی است که باید دربارهاش ساعتها حرف زد و شنید. مارسل پروست نویسنده این رمان ۷ جلدی استادانه با خاطرات بازی می کند و خاطره بازی را به خوانندهاش می آموزد. تداعی خاطرات غیر ارادی که در راستای تولید و توسعه پایدار فرهنگ حرکت می کند از مهمترین اُبژههایی است که از دل ادبیات این رمان می توان بیرون کشید. در این رمان هرآنچه از ادبیات انتظار داریم خواهیم خواند، نکته مهم در این کشف و شهود چگونگی یافتههای خواننده است که منجر به پاسخ گویی به چراییهای بزرگ ذهن او خواهد شد. قضاوت شکل برخورد خواننده با این رمان، غیر ارادی و حسی است. ادبیاتی که به شدت تصویری (سینمایی) در ذهن مخاطب نقش می بندد. از حسرتهای بزرگ ما این است که تا زمانی که پروست زنده بود برادران لومیر به فکر پشت سر هم قراردادن تصاویر نیافتادند. سینما می تواند کاملترین تعریف برای «در جست و جوی زمان از دست رفته» باشد. حسی که با توسل به حسادت، تنهایی و هوشِ شخصیتهای این رمان به دست میآید را نمی توان قضاوت کرد، بلکه تنها می توان از تجربه آن لذت برد. در واقع شخصیت مهم و پیچیده داستان، سوان، که به او عشق ورزیده می شود و خود نیز عاشقی را تجربه می کند، حاصل یک حسادت و نه قضاوت نگارنده و خواننده است. در جلد دوم، در سایه دوشیزگان شکوفا، اتفاق مهمی که می افتد تجربه گرایی مولف، به عنوان تداعیگر خاطرات غیر ارادی، نسبت به مسائلی است که خود به وجود آورده. نفرت، حسادت، عشق، بغض و تنهایی از حسهایی است که به وسیله این رمان ساخته می شوند. دقت کنیم حس ساخته می شود و نه احساس مشخصی را بیان می کند. در سایه دوشیزگان شکوفا، آغازی برای خو گرفتن مخاطب ب, ...ادامه مطلب